فریبا فرخد| گرمای شدید هوا این روزها در حالی مشهد و شماری از شهرهای ایران را به تعطیلی کشانده است که جهان هم از جهنم تیغ لختِ آفتاب مردادماه در امان نیست. البته که سرزمین خراسان بهدلیل خشکی جغرافیایی، همیشه در حال جنگ با تابستانهای داغ بوده و شاهد این ماجرا، اخباری است که در مطبوعات و اخبار جراید قدیمی از این دیار ثبت شده است.
در سطرهای بعدی قدیمیترین این اخبار را که موضوعشان گرماست مرور میکنیم.
کلمه «گرمای شدید» نخستینبار در جریده «کاغذ اخبار» به تاریخ ۲۶ صفر ۱۲۷۷ قمری (۲۲ شهریور ۱۲۳۹ خورشیدی) چاپ شده است، جایی میانه خبرِ اردوی مرو و اطراق قشون مشهد در اطراف سرخس. گویا در این دوران به دستور قوامالدوله والی، قشون مشهد برای مقابله با ترکمانان مهاجم، ناچار میشوند چندروزی را در حوالی منطقهای بهنام «کوچه قم» بگذرانند؛ نقطهای که ترکمانان قرار بوده است برای هجوم به مشهد از آن عبور کنند.
وقتی مردم برای رفع گرما در خانههایشان دست به دعا برداشته بودند، شهاب سنگی منفجر میشود
این روزنامه مینویسد: «قشون ناچار است [برای رسیدن به کوچه قم]از شوکال تا یورتایشه [(نام دو منطقه در حوالی سرخس)]را راه بروند که هجده فرسنگ مسافت [دارد]و این وادی غیرذرع است و خالی از آب و آبادانی.»
گویا قوامالدوله گمان میکرده است این مسیر بهدلیل مشقت عبور، راه ترکمانان را سخت و آنان را به دردسر میاندازد و سبب میشود بهراحتی شکست بخوردند، اما اینگونه نمیشود و این لشکر مشهد است که بهدلیل بیتدبیری فرمانده در گرمای زیادِ ایندیار، زمینگیر میشود.
در این خبر که بسیار هم طولانی است آمده است که «قوامالدوله نرد این خیال میباخت که از راه کوچه قم هرکس عبور کند، از گرما و بیآبی گم خواهد شد و بهمنزل نخواهند رسید.»، اما آنطور که در این خبر درج شده است، ترکمانان در این نقطه، ۲ هزار چاه آب حفر میکنند و با رسیدن به آب میتوانند بر گرما غلبه کنند، از محدوده کوچه قم بگذرند و مقابل قشون مشهد قرار بگیرند.
دومین خبر گرما باز هم مربوط به زمینگیر شدن لشکر است؛ در ۲۴ ربیعالثانی ۱۲۹۴ قمری (۱۸ اردیبهشت ۱۲۵۶ خورشیدی) امیر قاین که قصد داشته است به سمت مشهد بیاید، در بیرون شهر از شدتگرما زمینگیر میشود و به ارضاقدس نمیرسد.
در همین ایام، مشهد نیز با گرمای شدید دستوپنجه نرم میکرده است، اما گویا پس از سیزده روز بیبارشی، ناگهان باران میبارد و از وحشت مردم درباره ادامه گرمی شدت تموز کم میکند. باران و رفع گرما حتی سبب ارزانی اجناس میشود و شادی را به مردم هدیه میدهد.
جریده وقایع اتفاقیه مینویسد: «روز سیزدهم بعدازظهر در مشهد مقدس شروع به باران آمدن نموده و تا پنج ساعت از شب گذشته، باران شدید نافعی آمد و کلیه مردم از وحشت ایام گرما بیرون آمدند و فورا نان و سایر اجناس ارزان شد.»
تابستان سال ۱۳۰۹ قمری (۱۲۷۰ خورشیدی) گرما آنقدر در مشهد شدید است که فساد مواد غذایی و نعش حیوانات سبب رواج وبا در شهر میشود؛ بیماری رایجی که پس از چند هفته کشتار بالاخره دست از سر مردم درمانده برمیدارد و از تعداد مرگومیرها کم میشود.
روزنامه «دولتعلیه» در این ایام مینویسد: «از قرار وقایع خراسان، مرض وبا رو به تخفیف است. در ظرف دو هفته گذشته، عدد موتیها [(وفات یافتگان)]به ثلث و ربع آنچه در چندروزه شدت مرض بوده، رسیده است.»
از قرار آنچه در این روزنامه منتشر شده، مشهدیها کاهش شیوع وبا در این سال را هم مدیون یک پزشک روسی هستند. گویا این پزشک روسی با آموزش راهکارهایی برای مقابله با گرما و فساد موادغذایی، نجات جان بسیاری از مشهدیها را رقم میزند: «از حُسن معالجات دکتر روسی در این مرض، شرحی نگاشتهاند که اکثر به معالجه او شفا مییافته و صاحب دیوان فرمانفرمای مملکت خراسان و سیستان و متولی آستانه مقدسه دستورالعمل وافی از مشارالیه گرفته که با [دادن]ادویه لازمه [(منظور داروهاست)]به تمام اطبای نظام، تدابیر مفیده برای حفظ صحت و دفع مرض از طرف ایالت جلیله به کار رفته است.»
گرما، اما یک اتفاق عجیب دیگر را در مشهد به وجود میآورد و سبب مرگ یک مرد میانسال میشود. ماجرا آنطور که روزنامههای این دوران سیاهه کردهاند چنین است که گویا مردی یکی از بستگان خود را از دست میدهد، اما چون مردم بهدلیل گرمای شدید از خانه بیرون نمیآمدهاند و از طرف دیگر این مرد میترسیده است پیکر متوفی بهدلیل وضعیت بد هوا دچار فساد نعش شود، تصمیم میگیرد قبری حفر و مرده خود را چال کند.
باران و رفع گرما حتی سبب ارزانی اجناس میشود و شادی را به مردم هدیه میدهد
پس از حفر قبر، کاری برایش پیش میآید و بهناچار برای ساعتی به خانه بازمیگردد. در این حین، سگی که از شدت گرما بهدنبال سرپناه میگشته است، خودش را به داخل گور حفرشده میاندازد. مرد پس از ساعتی باز میگردد و تصمیم میگیرد مرده خود را چال کند و مرده را که گویا سنگینوزن هم بوده است به درون حفره قبر میاندازد و جسد روی سگ میافتد.
سگ شروع به ناله میکند و مرد به خیال اینکه مرده در حال ناله کردن است، میترسد و از شدت ترس سکته میکند و خودش هم به دیار باقی میشتابد: «حفار بازگشته، خواست او را [(منظور جسد است)]به قبر بسپارد. از قراری که به نظر میرسد، از سنگینی، نعش از دستش رها شده، روی حیوان بینوا افتاده. غفلتا سگ از قعر گور صدایی کرده... حفار به مجرد شنیدن آن صدا، صیحه زده و از دنیا رفته است.»
قصه این تابستان عجیب، اما به اینجا ختم نمیشود. گویا در ساعات پایانی همینروز، وقتی مردم برای رفع گرما در خانههایشان دست به دعا برداشته بودند، شهاب سنگی که در حال عبور از آسمان مشهد بوده، منفجر میشود و اسباب ترس و حیرت شدید مردم ارضاقدس را فراهم میکند.
جالب است که نه مردم و نه خبرنویسان جراید مشهد، هیچکدام نمیدانستهاند که این شیء نورانی یک شهابسنگ است؛ برای همین هم خبر را چنین مخابره میکنند: «شب جمعه، چهاردهم ذیقعدهالحرام، دوساعتونیم از شب گذشته، کرهای نورانی که قطر آن برحسب ظاهر، دوبرابر قطر ماه بود و روشنیاش نور ماه و چراغ را میپوشید، از طرف قبله ظاهر شده و به سمت گنبد مطهر آمده، آنجا متفرق و به الوان مختلفه منتشر گردید.
هیچیک از مردم کهنسال از آن بلد، تابهحال از کائنات جویه، چنین آیتی ندیده بودند. در همان شب، عموم مردم که [برای]رفع گرما در خانههایشان دست به دعا بودند، فیالفور به حرم مطهر آمده، به زیارت و عبادت و دعا مشغول شدند.»
* این گزارش دوشنبه ۸ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۷۳ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.